Wednesday, February 17, 2010

دست به دعا سر به بالا گفتم چه كنم حضرت والا ؟

دولت مِهر با نشاني از مُهر بر پيشاني ، ندارد رحمي بر من زخمي.

دست به دعا سر به بالا گفتم چه كنم حضرت والا ؟ گفت خدا باش جدا از صفشان.

بند دلم باز شد از پند خدا.

به اميد فرجي گفتم به يك بسيجي نكنيد اينقدر جفا ، گفت مي كنيم آن هم در خفا !

بعدها فهميدم كه آن حكم جهاد است لكن در مسجدها بدين شكل كه اول دهندت غُسل و آخر دهندت عسل !

گويا حركيست ناب كه تازگي شده است باب.

پس از آن رفتم بيت آغا ( كه يك نقطه اش افتاده ) كه بر سر درش نوشته بود :

خامنه اي عنتر است ، دشمن او برتر است

گفتم آغا ! باز مي كنم تو را ، نترس ، اينبار دعا كه با آن ناز نگاه و بار گناه بروي در نار جهنم ليك بدون عشقت پگاه.

شرح واژه :

غسل : منظور آن كار است .

عسل : منظور آن مايع است.

ناز نگاه : اشاره به آن عكس حضرت آغا كه عشوه كرده است.

پگاه : بانوي ريشدار قم ، عشق اول آغا كه بعدها شكست عشقي حضرت شد.

No comments:

Post a Comment