چنین رویکردی چگونه در جوامع پذیرفته شده است؟ چگونه این احساس تعلق، در قالب عملی عرفی و رایج درآمده است؟ برای پاسخ به این سوال، بایدروند شکلگیری جوامع مختلف و باورهای افراد تشکیل دهنده آن جوامع مورد بررسی قرار گیرد که خود مقولهای مستقل است. اما به نظر میرسد که ریشه تکوین این عادت، برتری فیزیکی مردان نسبت به زنان بوده است. این برتری فیزیکی سبب شده است که مردان در نقش محافظ و حامی زنها ظاهر شده تا زنها را از دست مردان دیگر نجات دهند!
همیشه توانا بودن در انجام یک کار، به معنی مجاز بودن به انجام آن نیست. مثلا یک انسان میتواند یک پرنده را در قفس بکشد اما این کار او درست نیست. دلیل درست نبودنش این است که لذت بردن نباید منجر به زجر کشیدن دیگران شود. مقوله حجاب نیز چنین است. لذت بردن یک انسان از در اختیار داشتن خوبیها و نکات لذت بخش یک انسان دیگر، شدنی است اما منجر به زجر کشیدن آن انسان دیگر میشود. بردهداری نیز چنین است. مثلا در اثر توانایی که موقعیت اجتماعی یک فرد برای او میآورد یا پیروزی در یک نبرد، این موضوع شدنی است که یک انسان دیگر را برده خود کند اما این کار درست نیست چون آن برده زجر خواهد کشید. در بند کشیدن زیبایی یک زن، در بند کشیدن یک پرنده در قفس و در بند کشیدن یک برده از یک جنس بوده و برآمده از حس خودخواهی انسان هستند.
این نظریه وقتی قوت میگیرد که مشاهده میکنیم در جوامعی که قوانین مدرن بر آنها حاکم است و برتری فیزیکی مردان به حداقل تاثیرگذاری در روابط و ایجاد احساس امنیت رسیده است، رفتار انحصارطلبانه آنها نیز از بین رفته و چیزی مثل حجاب تبدیل به یک عادت زجرآور نمیشود. این موضوع در مورد بردهداری نیز چنین است. در یک جامعه با قوانین منطبق بر انسانیت، کسی نمیتواند بهزور برده داشته باشد. این موضوع سبب شده است که بردهداری به شکل یک عادت که در اصر خودخواهی انسان ها ایجاد میشود ظاهر نشود. طبیعی است که هیچ انسانی تمایل ندارد که برده باشد مگر اینکه حالت روحی غیر معمول داشته باشد. مسئله بردهداری امروزه تقریبا در همهجای دنیا حل شده است. قطعا با حرکت جوامع بشری به سوی انطباق بیشتر با انسانیت و حقوق بشر، سایر مصادیق خودخواهی و انحصارطلبی از جمله حجاب نیز به همان سرنوشت دچار خواهند شد.
آمیخته شدن با مذهب و قداست
اگر در جامعهای، این عادات ناپسند و عرفهای غلط که برآمده از مجاورت با رفتارهای مولد چنین عادتهایی در یک بازه طولانی زمانی هستند، تبدیل به عقاید مذهبی و باورهای ایدئولوژیک شوند، تاثیرات به مراتب مخربتری به بار میآید. در این حالت (برای مسئله حجاب منطبق بر جامعه ما است)، توجیه و تفسیرهای مذهبی و اعتقادی از یکطرف و احساس گناه از یک طرف دیگر به جنگ با انسانیت میروند. به اینترتیب افراد در چنین جامعهای یک رفتار شدنی و بد را نه تنها در قالب عرف میپذیرند بلکه آن را مقدس و لازم نیز میدانند.
چنین اتفاقی 5 هزار سال پیش در مورد مسئله پوشش زنها در آشوریان نیز با مذهب آمیخته شد و جدا از یک عادت عرفی، رنگ و بوی مذهبی نیز گرفت.
تقابل انسانیت با قداست در گسترش ارتباطات
حال تصور کنید که در جامعه ای که مقولهای چون حجاب با مشخصاتی که یاد شد، یک رفتار عرفی مقدس شده است، ارتباطات گسترده شود. این گستردگی معمولا هم در مورد افراد درون جامعه روی میدهد و هم ارتباط افراد جامعه با جوامع دیگر. در چنین حالتی قداست به چالش کشیده میشود و رفته رفته این چالش ها تبدیل به تقابل ذهنی با انسانیت و پس از آن تقابل عملی میشوند. حاصل چنین فرآیندی دوگانگی است. دوگانگی اعتقادی و رفتاری پدید میآید که خود یک مرحله حساس گذار از قداست است. در این مرحله هنجارهای اجتماعی به شدت به چالش کشیده میشوند.
چه کسی در این میان زیان میبیند؟ واضح است که مذهب و تقدسگرایی هموارهبرای شارعین، تبدیل به موقعیت اجتماعی و منافع مالی میشود. بنابراین آنها از تضعیف مصادیق قداست و پایههای نفوذ مذهب در جامعه هراس دارند. حتی اگر یک رفتار عرفی که مغایر با انسانیت است چنین نقشی بازی کند، شارعین از تضعیف آن رفتار هراسان بوده و برای ممانعت از وقوع چنین اتفاقی تلاش میکنند. این تلاش معمولا هم در قالب توجیهات و تفسیرات برای انسانی جلوه دادن یک عمل غیر انسانی است ظاهر میشوند و هم در قالب اعمال زور با تکیه بر پاسداری از مقدسات. حجاب در ایران چنین وضعیتی دارد.
بنابر این به نظر میرسد که حجاب(به شکلی که در ایران هست) یک مورد عرفی نادرست است که برخواسته از حس مالکیت و خودخواهی انسان بوده که در جامعه اعراب پدیدار شده است. این مورد با مذهب آمیخته شده و تحت حمایت شارعین تبدیل به یک گزاره عرفی مقدس شده است. اکنون نیز در ایران صاحبان مذهب که وارثان منافع و جایگاه اجتماعی مقدسات هستند، برای ممانعت از رنگ باختن یک گزاره دینی از طرفی مشغول تولید توجیه و تفسیر برای نشان دادن عدام مغایرت آن با انسانیت هستند و از طرف دیگر با اعمال زور و خشونت به بهانه پاسداری از مقدسات، برای جلوگیری از رنگ باختن یک گزاره دینی در برابر انسانیت تلاش میکنند.
نوشتاري از : انديشه
Inke migooeed ke hejab az hesse malekiate mardan nesbat be zanan ijad shode kamelan eshtebah ast. Mesale naghze ine ke jahayi ke hejab vojood nadare mardan kamtar ehsase malekiat nesbat be zanan darand! ke intor nist. Mardan va zanan har do ehsase malekiat mikonan chon ensan hastand va ehsasat darand. ye zan nesbat be shohar, bacheha, va kheili chizhaye digar manande mardan ehsase malekiat mikonad.
ReplyDeleteMozooye hejab hich rabti be mardan va ehsase malekiat nadarad, va faghat be ta'bire eshtebah az mazhab rabt darad. Shayad dar 1400 sal pish in ehsase malekiat nesbat be atrafiane mazhabioon boode vali alan dige ma'ni nemideh.
Inke migooid mardan hame sadism darand ke hamechio darband bekeshand nashi az taffakor va tajrobiate shakhsie shomast. Tosie mikonam be ravanpezeshk moraje'e konid.
Az nazare falsafi in ehsasat ensanist va harkasi mitavanad dashte bashad, va dar har ensan rooye zamin fargh mikonad.